نوشته شده توسط : rezasd

از آن زمان که رفتی مدتی میگذرد ولی هنوز هنوز یاد چشم هایت شب ها در دلم غوغایی به پا می کندهیچ وقت نمی توانم نگاهت را فراموش کنم و حرف هایی که در آن روز برفی زیر بارش برف برای آخرین بار شندم ؛ چقدر آدم ها راحت همدیگر را فراموش می کنند ولی نمی دانم چه کسی یاد تو را از دلم خواهد شست . مدت هاست که شب و روز ندارم ؛ دنیا برایم فقط رنگ سیاهی پیدا کرده و فقط شب روز می کنم تا دوباره وقت خواب به چشمانت شب بخیر گویم .نمی دانم چرا رفتی ، چرا از اول آمدی ؟ چرا سوزاندی و چرا در آن روز برفی خاکسترم را به باد دادی ؟ سنگدل بودن این قدر راحت است ؟! حتی خبری هم نگرفتی؟
نگفتی کسی که من وارد زندگیش شدم ، من عاشقش کردم ، حال چه خاکی را بر سر می ریزد حتی نگاه نکردی که از دوری تو چگونه موهایش دونه دونه سفید شد.چگونه همه اون لبخند ها تبدیل به اشک هایی شد که در باد و باران به قاصدکی سپردم تا پیش تو بیاید و حال ِ دل ِ تنگم را برای تو بازگو کند. هیچ وقت نتونستم باور کنم که دستان تو در دستان فردی دیگر است. یادت هست گفتی ما را هیچ کس نمی تواند از هم جدا کند مگر اینکه خدا ، جون ما را بگیرد ؛ ولی دیدی که چه راحت مرا تنها گذاشتی و فقط برایم یک دل مرده و یک پیری زودرس به یادگار گذاشتی.امیدوارم که خدایت ببخشایدت !
وجدان و غیرت گوهر گم شده ای میان دست های آدم ها شده است. ای کاش کمی هم به دنبال به دست آوردن گم شده ها می رفتیم. ای کاش رسم وفا را از بی وفایی روزگار می آموختیم ؛ ای کاش کمی هم عاشق بودیم.ای کاش کمی لبخند هایمان منحصر به ارزش و مقام انسان ها نبود . ای کاش آدم ها را به خوشی های روزگار نمی فروختیم .
نمی دانم کدامین ارزش و کدامین مقام چشمان تو را فریفت که قلب عاشقم را به باد و باران سپردی.به کدامین گناه زندگی ام را تباه کردی.


دلم برای نگاهش دوباره لک زده است

و بی خیال که عمری به من کلک زده است

قمار عشق و این همه شکست تکراری

دوباره بی بی دل را ، حریف ، تک زده است

نمی توان خفه کرد مردی را

که حرف دلش را به قاصدک زده است



:: برچسب‌ها: بگو آخر من با تو چه کردم , با تو چه کردم ,
:: بازدید از این مطلب : 343
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : شنبه 7 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : rezasd

 عشق دروغین

عشقی که بهم دادی یه قلب کاغذی بود
      نگاهت از روی عشق به من نبود
      حرفای تو همشون دروغ بچه گونه بود
      گریه های تو از ته دلت نبود
      عشق من واسه تو بازیچه بود
      توی اون دل بزرگت جایی واسه من نبود
      عشقی که ازش می گفتی یه عشق کهنه بود
      گلایی که برام می چیدی از باغ دلت نبود
      عشق من واسه تو بهونه بود
      دستای تو به گرمی دلت نبود
      غروب من آرزوی ته دل تو بود
      طلوع من واسه تو شادی نبود...



:: بازدید از این مطلب : 442
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : شنبه 7 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : rezasd
 

تو زندگی آدما، خیلی چیزها است و خیلی چیزها نیست. معمولاً هر کسی به یه طریقی برای چیزهائی که نیست دعا می‌کنه که باشه. بعضی‌ها بر این باورند که ستاره دنباله‌دار می‌تونه آرزو رو برآورده کنه، بعضی‌ها معتقدند بچه‌های معصوم دعاشون زود اجابت می‌شه، بعضی‌ها آرزوشونو برای مادر می‌گن چون پیش از خدا ارج و قرب داره و خلاصه هر کس به یه نحوی دعای خودشو به گوش خدا می‌رسونه. اما بهتر نیست که ما مستقیماً به‌خود خدا بگیم؟ پیش خدا دعا کردن یه مزه دیگه داره. با خود خدا، حرف زدن و درددل کردن یه چیز دیگه است. خدا همه جا هست و همه حرفا رو می‌شنوه، ولی ای‌کاش ما بتونیم یه جایگاه مشخصی رو براش قرار بدیم. یه‌جای خلوت و دور از مزاحم، یه‌جائی که هیچ‌کس به اون‌جا سرکت نکشه، مثل دل. دل کوچیک ما آدما، یه جای دور از دسترس بقیه است. دلتون رو یه معبد کنید.  ....................



:: برچسب‌ها: و خداوند عشق را آفرید , عشق , خدا , آفرید ,
:: بازدید از این مطلب : 489
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : شنبه 7 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : rezasd

آغوشتو به غیر من به روی هیچکی وا نکن

منو از این دلخوشی و آرامشم رها نکن

من برای با تو بودن پره عشق و خواهشم

واسه بودن کنارت تو بگو به هر کجا پر میکشم

منو تو آغوشت بگیر

آغوش تو مقدسه

بوسیدنت برای من تولده یک نفسه

چشمای مهربون تو منو به آتیش میکشه

نوازش دستای تو عادته ترکم نمیشه!



:: برچسب‌ها: عادت , شعر عادت ,
:: بازدید از این مطلب : 472
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : جمعه 6 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : rezasd

ای عشق همه بهانه از توست من خامشم و ترانـه از توست

 

آن بانگ بلنـــــــد صبحگــــــاهی وین زمزمـــــه شبانــه از توست

 

مــــــــــن اندوه خـــویش را ندانم این گریــــه بی بهانــــه از توست

 

ای آتش جـــــــــــان پاکبـــــــــازان در خرمــــــن من زبانــــه از توست

 

 

افســون شده تو را زبان نیست ور هست همـه فسانه از توست

 

کشتی مــــرا چه بیــــم دریا؟ توفــــــان ز تو و کرانه از توست

 

گر باده دهی وگر نه غم نیست مست از تو و میخانـــه از توست

http://tifooses.mihanblog.com



:: برچسب‌ها: عشق , عشقی ,
:: بازدید از این مطلب : 506
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : پنج شنبه 5 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : rezasd

بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم چقدرعجيبه که تا مريض نشي کسي برات گل نمي ياره تا گريه نکني کسي نوازشت نمي کنه تا فرياد نکشي کسي به طرفت برنمي گرده تا قصد رفتن نکني کسي به ديدنت نمي ياد و تا وقتي نميري کسي تورو نمي بخشه



:: برچسب‌ها: بهتنمیگم , نمیگم ,
:: بازدید از این مطلب : 519
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : پنج شنبه 5 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : rezasd

 



:: برچسب‌ها: تصاویر , عاشقانه , تصاویر عاشقانه ,
:: بازدید از این مطلب : 624
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : پنج شنبه 5 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : rezasd


لحظه نبودن نيستن ها ، اگر منت مي نهي بر كلام من ، با حترام سلامت مي گويم

 و هزار گلپونه بوسه به چشمانت هديه مي دهم. قابل ناز چشمانت را ندارد.

ديرروز يادگاري هايت همدم من شدند و به حرفهاي نگفته من گوش دادند.

 و برايم دلسوزي كردند. البته به روش خودشان كه همان سكوت تكراري بود و

يادآوري خاطرات با تو بودن.

دست نوشته ات را مي بوسيدم و گريه مي كردم. زيبا ، به بزرگي مهرباني ات ببخش

 كه اشكهايم دست خطت را بوسيدند. باز هم ستاره به ستاره جستجويت كردم.

ولي نيافتمت.

از كهكشان دلسپردگي من خسته شدي كه تاب ماندن نياوردي و بي خبر رفتي ؟

مهتاب كهكشان نيافتني من ، آنقدر بي تاب ديدنت شده ام كه دلتنگي ام را به قاصدك سپردم

 و به هزار شعر و ترانه رقصان به سوي تو فرستادم.

روزها و شبها به دنبالت آمدند و تو را نديدند. قاصدك هم برنگشت.

 شايد او هم شيفته نگاه مهربانت شد. باشد،

اشكالي ندارد. تو عزيزي ، اگه يه قاصدك هم از من قبول كني ، خودش دنيايي است.

كاش ياسهايي كه برايت پرپر شدند و به سويت آمدند، دوست داشتنم را برايت آواز

كنند.كاش باران بعد از ظهرهايت، تو را به ياد اشكهاي من بيندازد.

نازنين ، هر پرنده سفر كرده اي از تو مي خواند و هر غنچه اي كه مي شكفد،

 نام تو را بر زبان مي آورد. نيم نگاهي به روزهاي تنهايي ام كن و

 لحظه هاي زرد و بي صداي مرا تو آبي و ترانه باران كن.

بگذار باز هم قاصدك ترانه هاي من در هواي دلتنگي تو پرواز كند.

 همين حوالي بي قراري ها باز هم گلهاي بي تابي شكفته.

 زيبا ، امشب ، شام غريبان عاشقانه من و تو است. به

يادت مثل شمع مي سوزم و ذره ذره وجودم آب مي شود.

تو هم به ياد بي تابي هايم شمعي روشن كن و بگذار مثل من بسوزد.

مهرباني باران ، يادم كن در هر شبي كه بي ستاره شد.



:: برچسب‌ها: به یاد او که بودن را ممکن ساخت , به یاد او ,
:: بازدید از این مطلب : 522
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : پنج شنبه 5 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : rezasd

یک مرد جوان با یک زن بازیگر معروف که فوق‌العاده زیبا است ازدواج کرد.
اما درست زمانی که همه به خوشبختی این زن و شوهر غبطه می‌خوردند، آنها از هم جدا شدند.
طولی نکشید که مرد جوان دوباره ازدواج کرد. همسر دومش یک دختر عادی با چهره‌ای بسیار معمولی است.
اما به نظر می‌رسد که مرد جوان بیشتر و عمیق‌تر از گذشته عاشق همسرش است.

عده‌ای آدم فضول در اطراف از او می‌پرسند:…
فکر نمی‌کنی همسر قبلی‌ات خوشگل‌تر بود؟

مرد جوان با قاطعیت به آنها جواب می‌دهد: نه! اصلاً! اتفاقا وقتی از چیزی عصبانی میشد و فریاد میزد، خیلی وحشی و زشت به نظرم می‌رسید.
اما هسمر کنونی‌ام این طور نیست. به نظر من او همیشه زیبا، با سلیقه و باهوش است.
وقتی این حرف را می‌زند، دوستانش می‌خندند و می‌گویند : کاملا متوجه شدیم…

می‌گویند :
زن‌ها به خاطر زیبا بودنشان دوست داشتنی نمی‌شوند، بلکه اگر دوست داشتنی باشند، زیبا به نظر می‌رسند.

بچه‌ها هرگز مادرشان را زشت نمی‌دانند؛
سگ‌ها اصلا به صاحبان فقیرشان پارس نمی‌کنند.
اسکیموها هم از سرمای آلاسکا بدشان نمی‌آید.
اگر کسی یا جایی را دوست داشته باشید، آنها را زیبا هم خواهید یافت.
زیرا “حس زیبا دیدن” همان عشق است …



:: برچسب‌ها: داستان , زن زیبا , داستان زن زیبا , ,
:: بازدید از این مطلب : 562
|
امتیاز مطلب : 38
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : چهار شنبه 4 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : rezasd

عاشقی یعنی اسیر دل شدن

با هزاران درد و غم یکی شدن

عاشقی یعنی طلوع زندگی

با صداقت همنشین گل شدن

عاشقی یعنی که شبها تا سحر

وارد دنیای رویاها شدن

عاشقی یعنی تحمل/انتظار

مثل ماه آسمان تنها شدن

عاشقی یعنی دو دیده تا ابد

پر ز گوهرهای دریایی شدن



:: برچسب‌ها: معنای عاشقی , عاشقی ,
:: بازدید از این مطلب : 572
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : rezasd

پیش از این فکر نمیکردم که اینگونه در دامان عشق اسیر شوم واینگونه به زانو در آیم!!معشوقا قبل از اینکه دچار عشقت شوم نمیدانستم عشق چیست؟عاشقان را دیوانه میپنداشتم!!اکنون که مدتی است از عاشق شدنم میگذرد عشق را در درون خود یافتم!! عشق اتشی است که جان عاشق را شعله ور میسازد تا به تمنای وصالش پاسخ داده شود!! آه ای عشق به راستی تو چیستی؟ نمی توان تو را لمس کرد و نه دید تو فقط احساسی!! احساسی که اینگونه مرا به زانو در آوردی!!از زمانی که تو را دیدم دلم دیگر تاب جدا شدن نداشت اما تو گفتی جدایی زیباست چون هر جدایی را وصالی است و من در انتظار وصالم! آه ای جدایی که تو را ایجاد کرد؟تو مرا آتش زدی!! دل بیچاره همچون مرغی در عشق میسوزد و در پی التیامی است و هماره خود را مشغول خاطرات میکند اما نمیداند که خاطرات همچون نفتی شعله بر جانش میکشد! اری راست می گویند دل دیوانه است ان هم چه دیوانگی لذت بخشی!!اری من این دیوانگی را دوست دارم



:: برچسب‌ها: معشوقم سلام , معشوق ,
:: بازدید از این مطلب : 669
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 اسفند 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد